هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


از ما گفتن بود ........


مراقب باشین

بعضی ها همون طور که هندونه زیر بغلت میذارن

پوست موز زیر پات میندازن




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 22 آبان 1391

پیشنهاد میکنم نخونین

 



تعدادى پيرزن با اتوبوس عازم تورى تفريحى بودند. پس از مدتى يکى از پيرزنان به پشت راننده زد و يک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد. در حدود ٤٥ دقيقه بعد دوباره پيرزن با يک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام‌ها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد. اين کار دوبار ديگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پيرزن باز با يک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسيد چرا خودتان بادام‌ها را نمى‌خوريد؟ پيرزن گفت چون ما دندان نداريم. راننده که خيلى کنجکاو شده بود پرسيد پس چرا آن‌ها را خريده‌ايد؟ پيرزن گفت ما شکلات دور بادام‌ها را خيلى دوست داريم!




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 22 آبان 1391

 

 

 
 

 
شاید قبلاً تعداد کمی از این عکسها را دیده باشید ولی اکثراً جدیدن و خیلی باحال :)
 
 



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 21 آبان 1391

فرشته ها می توانند مرد هم باشند


 

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !

 

گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
 
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 21 آبان 1391

نامه ای برای فرزند
فرزند عزیزم:
 
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
 
فرزند دلبندم،دوستت دارم
 
430005_371324639548111_216923201654923_1740508_832310080_n.jpg
دوست های خودتان رو هم از این متن محروم نگذارید.



نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 17 آبان 1391

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 17 آبان 1391

http://up08.persianfun.info/img/91/8/pf/jomalat-elhambakhsh/30.jpg




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 17 آبان 1391

گروه اینترنتی ایران ناز




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 17 آبان 1391


 
 
 
بـــه یـکــدیگـر دروغ نگــــوییـــد ...آدم اســـت ...بـاور می کنـــد ....دل می بنــدد ...



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 16 آبان 1391




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 16 آبان 1391

داستان بسیار زیبا وواقعی

داستان بسیار زیبا و واقعی (بیمارستان و عشق)

55805 2 77x77 داستان بسیار زیبا و واقعی (بیمارستان و عشق)

داستان بیمارستان و عشق
از لحظه‌ای که در یکی از اتاق‌های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی‌پایانی را ادامه می‌دادند.   زن می‌خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند.
از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.   یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است.   در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می‌زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: «گاو و گوسفندها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. بزودی برمی گردیم…»
چند روز بعد پزشک‌ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره‌اش کمی درهم رفت.  بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند.   همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف‌هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: «خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته‌ام. برای این که نگران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.»   در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین‌شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد.



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 16 آبان 1391

گروه اینترنتی ایران ناز




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 15 آبان 1391

جوک های خنده دار با موضوع حیوانات

جوک های خنده دار و بانمک با موضوع حیوانات

fu2207 300x192 جوک های خنده دار و بانمک با موضوع حیوانات

جوک های خنده دار و بانمک با موضوع حیوانات

یک روز یک پشه مشروب میخوره مست میکنه میره دم کارخونه پیف پاف میگه نفس کش بیا بیرون

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

به خروس میگن مرغ چندحرف داره: میگه قربونش برم حرف نداره

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

میدونی کدوم جونور زودتر از همه زن میگیره ؟ حلزون چون هم خونه داره هم ماشین

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه خره داشته میرفته چشمش به یه اسب میفته با حسرت میگه!!!! ای کاش تحصیلاتمو ادامه میدادم

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

از یه مار میپرسن نظرت راجع به عشق و عاشقی چیه؟ میگه پدر عشق و عاشقی بسوزه….من یک سال به پای دختر همسایه نشستم بعد فهمیدم شلنگ بوده

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

خروسه رو دیوار نشسته بود ماشین مرغ فروشی رد میشه میگه اخ جون سرویس دخترا

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

روباهی به زاغی گفت : چه دمی ، چه سری ، عجب پایی ! زاغ عصبانی شد و گفت : بی‌تربیت ! خجالت بکش . اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

چند توله سگ برای باباشون تولد میگیرن روی کیک تولد مینویسن پدر سگ تولدت مبارک

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه روزسه تا مرغ رو درمدرسه ی مرغ ها می گیرن می برن دفتر. به اولی میگن تو چکار کردی؟ میگه من ادامس خوردم. به دومی میگن تو چکارکردی؟ میگه من شلوغ کردم. به سومی میگن تو چکارکردی؟ میگه من عکس خروس تو جیبم بود

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه روز یه گنجشکه می خوره به یه موتوریه میوفته زمین بلند می شه می بینه که تو قفسه, به خودش می گه :اههههههههههههه موتوریه مرده!!!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

طرف داشته با خره فوتبال بازی میکرده.بهش میگن چرا با خر بازی میکنی؟ میگه همچینم خر نیست. ۳ به ۱ جلوئه!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟ مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

به پشه می گن : چرا زمستون پیداتون نیست ؟؟؟ می گه : نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

دو تا جوجه عاشق همدیگه می شن . همش با هم بودن . اما وقتی بزرگ می شن هر دو تا خروس می شن ! . نکته ی اخلاقی : تا وقتی جوجه ای عاشق نشو

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یک روز یه گوسفنده با مامان باباش دعواش میشه میره سر کوچه تاکسی بگیره ، میگه : کشتارگاه ، کشتارگاه

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان ‌این ماهیه چیه؟ میگه: ‌دارم برای شام می‌برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه سیب زمینی قل میخوره میره تو لونه ی جوجه تیغی جوجه تیغی هم داد میزنه آخ جون داداشی از سربازی برگشته !

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

عنکبوته اکس میخوره، قالی می بافه!




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 15 آبان 1391

مطالب با حال

 

لیست تلفن دخترها و پسرها
 
 
http://up.patoghu.com/images/0j6rh1szg137h7307evs.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
دروغ چرا ! محوطه جلوی خونمون B-) cool

فکر کنم لوله اصلی فِراری اِنزو ترکیده !! 
:P tongue
 
 
http://up.patoghu.com/images/s5c7omfj420jzbc24u4.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/oizdypd9rhkbzj041gxh.jpg
 
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
اگه ابنا دارن زندگی میکنن پس ما چه غلطی میکنیم؟؟؟!!! [-( not talking
 
http://up.patoghu.com/images/m9332j16k7i5enrwr3.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/rccle5tv0wqwcuolhva.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/x44e71uxhedvhr7hn20.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/qhqw1cofqcrgwrsbqv27.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/hawy4h8daywnp4zcdulk.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/wqmfu4xo0jou7pl4j6h2.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
حدودا 20 سال درس میخونیم هنوز نفهمیدیم افلاطون و ارسطو و سقراط کدومشون شاگرد کدومشون بودن !

این جمله ربطی به دکتر شریعتی ندارد
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/ll2yjlzzy3eesgdwxshk.jpg
 
مردهای واقعی" تنها دنبال زیبایی نیستند ... تنها زیباترین دختر دنیا را دوست ندارند ، انها دختری رادوست دارند که بتواند دنیایشان را به زیباترین شکل بسازد. ;) winking
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
ديشب پشت چراغ قرمز يه دختره خشگل و ناز توي يه سانتافه بود
براش دست تکون دادم ، اونم همينکارو کرد و بوسم برام فرستاد
خلاصه عشق و صفا و صميميت ، خيلي خوشگل بود
فقط تنها ايرادي که داشت اين بود که سنش حدودِ 4 يا 5 سال بود :"> blushing
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
آتیکا (آل پاچینو) :دوست دارم اونی که منو می کشه از روی نفرت بکشه نه از روی وظیفه 
 
http://up.patoghu.com/images/z1gn3un6pilboxf6tgc2.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/hbeq7vgyva2rgb3hmbgt.jpg
 
سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی میکنی آخرش نصف صفحه هم پر نمیشه، بعد یه نفر بلند میشه میگه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم... اون لحظه میخوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش ! ~X( at wits' end
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
پارسال زمستون که بارون شدیدی هم میومد زدم کنار تا یه روزنامه بخرم بعدش بدو پریدم تو ماشین با کمال ناباوری دو تا دختر با موهای طلایی که فک کنم کاهی میگن تو ماشینم بودن! 
و زدن زیر خنده!
اولین جمله ای که گفتم این بود
من دارم خواب میبینم؟؟ 
خندشون شدیدتر شد!
ریسه رفتن از خنده!
چشمم خورد به علامت قلبی که رو آینه اویزون کردن!
گفتم یعنی بریم دیگه که دیدم از شدت خنده کبود شدن وماشین جلویی رو نشون میدن!!!
خدای بزرگ اون ماشین من بود! 
:| straight face

 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/d1t94gqmuci94ej1wy11.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
                 دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.
 علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم. وای که چه موهای لختی داره پارمیدا. آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم از توی بغلم تکون ...

دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست 
X( angry
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
سرهنگ: اسمت چیه ؟
سرباز: ممد
سرهنگ: این چیه دستت ؟
سرباز: تفنگ
سرهنگ: تفنگ ؟ این مملکتته , آبروته , زندگیته , شرافتته , خواهرته , مادرته , و ....
سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چیه ؟
سرباز: اصغر
سرهنگ: این چیه دستت ؟
سرباز : این خوار مادر ممده ! 
:-B nerd
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
دقت کردین وقتی به یک دختر تیکه میندازین و می گید خانوم زنم می شی و از این حرفا جوابشون همش "ایش" هست ؟
این "ایش" همون "ایشالا" خودمونه اینا کوتاهش کردن 
:D big grin
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟ 
/:) raised eyebrows
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
نقشه عربستان سعودی در سال 1331 نام خلیج فارس [-( not talking
 
http://up.patoghu.com/images/u40kdrsrg86wtcjomt.jpg
 
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
اولین اتوبوس وارد شده به ایران :-S worried
 
http://up.patoghu.com/images/ywwbtgy65ypwzqdbipr.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/dms973rf53di36nuytbc.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/6d6llnvgygroymm4fb3.jpg
 
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
خانواده فردوسی پور 
 
http://up.patoghu.com/images/yvpktn3h4hpp9m62pd.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
نیازی به شرح ندارد 
شرحی که این روزها از حوصله ی خیلی ها بیرون است ....... 
 
http://up.patoghu.com/images/yql69t9axrsrg96tgabf.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
لعنتی اینجا تهرانه یعنی شهری که ...
هر چی که توش میبینی باعث تحریکه !
 
http://up.patoghu.com/images/fq9jh0fojwnii3y4yta.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/jkhvdmjc08zw0rpmdw6e.jpg
 
ببین، دلخوری، باش... عصبانی هستی، باش... قهری، باش... هر چی می خوای باش... ولی
حق نداری با من حرف نزنی... فـهمیـدی...؟! 


دیالوگی ماندگار از زنده یاد خسرو شکیبایی در سریال خانه سبز
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
 
http://up.patoghu.com/images/i5iy9rtwii6vobv0872p.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
زیباترین عکس برای نشان دادن عظمت وجودی مادر
 
http://up.patoghu.com/images/jtuj0vzeb59mnvyh9kg5.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
یک مادر می تواند 10 فرزندش را نگهداری کند
اما 10 فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند
به افتخار همه ی مادر های مهربان و دلسوز !!!
 
http://up.patoghu.com/images/4pft4qe8sawyhpoyvlyo.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
تنها کسی که اگر با دسته گل به خانه برود سرزنش می شود دختر گل فروش است ...
 
http://up.patoghu.com/images/g9e7vyke73ux9g63i3q.jpg
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
http://up.patoghu.com/images/1b0usugrcc69g8jwayo7.jpg
 
یک آقا پسری که قبل از ازدواجش خیلی هم دوست دختر داشت بالاخره عاشق شد و ازدواج کرد ، بعد خدا بهش یه دختر داد
یه روز بهش گفتم که یادته چجوری اشک دختر ها رو در میاوردی ؟
حالا خودت هم دختر داری ، نظرت چیه ؟ تحمل دیدن اشکش رو داری ؟
بهم گفت : فقط می تونم بگم پشیمونم و امیدوارم همه اونها که دلشون رو شکستم منو ببخشن
هیچ پدری طاقت دیدن اشکهای دخترش رو نداره
آقایون ، پدر های آینده ، به دختر دار شدنتون خوب فک کنید ، زمین گرده ها
 
عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.Ir
 
کاریکاتوری غنی از احساسات
 
http://up.patoghu.com/images/pjaeiu98wou8mdktqb29.jpg
 


نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 14 آبان 1391

سی کار 30ثانیه ای برای تغییر دادن دنیا

سی کار ۳۰ ثانیـه ای بـرای تغییـر دادن دنیـا

گروه اینترنتی ایران ناز


رفتـــار و طرز برخورد، شالوده و پایه ی موفقیت است. یـک انسان سخاوتمند با رفتار و منشی مثبت مطمئناً کــامیاب خواهد شد. اگر رفتارتان را تغییر دهید، ادراکتان، اعمالتان و زندگیتان را تغییر داده اید و با تغییر تـک تـک زنــدگی ها، دنیا تغییر خواهد کرد. پس پیش بسوی تغییرات اساسی ...

در ایــــن مـقاله ۳۰ نوع کار را عنوان مـی کـنیم که هر کدام فقط ۳۰ ثانیه زمان می برد! تــصورکنید اگر میلیون ها یا بیلیون ها انسان روی زمین فـقط یکی از این کارها را انجام بدهند، دنیا چطور تغییر میـکند؟ به همین خاطر سعی کردیم راه های جدیدی برای رشد و پیشرفت شخصی برایتان عنوان کنیم که می توانید در کمتر از ۳۰ ثانیه آنها را انجام دهید.


1. تُن صدایتان را تغییر دهید. برای ۳۰ ثانیه سعی کنید نرم تر، آرام تر، و کمی خوشایندتر صحبت کنید. با نتایج شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. آیا می دانستید وقتی با صدای نرمتر و آرام تر به بچه ها دستور بدهید، نسبت به اینکه سرشان داد بزنید، تاثیر بیشتری خواهد داشت؟ اگر در کار خسته شده اید، حتی فقط برای ۳۰ ثانیه سعی کنید لحن صدایتان را آرام تر کنید، شاید زودتر به نتیجه رسیدید!

2. ایده های قدیمیتان را به یاد آورده و دوباره آنها را از سر گیرید. برای ۳۰ ثانیه، ایده قدیمیتان را دوباره امتحان کنید. آیا این ایده ی یک اختراع، یک پروژه کاری، یا کاری بوده که به نظرتان خسته کننده می آمده؟ یکی از آن کارها را انتخاب کرده و یکبار دیگر امتحانش کنید. تصور کنید اگر همه ی آدم ها اینقدر جرات داشتند که از نبوغ خدادادی در جهت استعدادهایشان بهره گیرند چه می شد؟ می دانید چه چیزهای جدیدی در دنیا ابداع می شد؟

3. برای ۳۰ ثانیه به یک نفر یک فرصت دوباره بدهید. یکبار دیگر به حرفهایش گوش دهید یا یک بار دیگر به او فرصت دهید شاید که تغییر کرده باشد.

4. به فرزندانتان بگویید "دوستتان دارم" و "به شما افتخار می کنم." به چشمهایشان نگاه کنید، و به آنها نشان دهید که چقدر برایشان ارزش قائلید. تصور کنید اگر همه ی والدین ۳۰ ثانیه در روز هم که شده به فرزندانشان اطمینان خاطر می دادند، دنیا چه تغییری می کرد.

5. دفعه ی بعدی که منتظر خشنودی آنی یا چیزی بودید که نمی توانید در همان لحظه داشته باشید، برای آنچه که در حال حاضر دارید، ۳۰ ثانیه از خدا تشکر و قدردانی کنید. اینکار باعث تغییر رفتارتان خواهد شد.

6. سی ثانیه محکم تر و صاف تر بایستید و سرتان را بالاتر بگیرید. در چشمهای دیگران نگاه کنید و با اطمینان بیشتر راه بروید. ببینید چه احساس خوبی دارد.

7.
کاری را که قبلاً از انجام آن دست کشیده اید و نیمه رها کرده اید را انتخاب کنید که امروز انجامش دهید. ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمی کشد که برای انجام کاری تصمیم بگیرید. قولتان را پیش خودتان نگه دارید و مطمئن باشید که حتماً انجامش خواهید داد.

8.
به هم ریختگی هایی که کس دیگری ایجاد کرده را تمیز و مرتب کنید.

9.
از کسی تعریف و تمجید کنید.

10.
برای چیزی یا کسی که باورش دهید بایستید. یک جمله ی حمایت کننده، حوزه ی نفوذ شما را گسترده تر خواهد کرد.

11.
کسی را در کارش تشویق کنید و به او اطمینان خاطر بدهید. به او بگویید که "تو می توانی!" او را باور داشته باشید و این باور را نشان دهید.

12.
کسی را که دوست دارید بیشتر با او آشنا شوید را به خانه تان دعوت کنید. میتوانید شام را کنار هم صرف کنید. از این دعوت برای یک دوستی تازه استفاده کنید.

13.
به مدت ۳۰ ثانیه در جمع همسرتان را ناز و نوازش کنید. دستتان را پشتش بکشید، انگشتانتان را در موهایش فرو ببرید، نرم و آرام بغلش کنید، دستش را به نرمی فشار دهید، یا حتی یک بوسه تند و چابک. خیلی خوب است اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه ی زوج ها فقط ۳۰ ثانیه در روز برای چنین کاری وقت میگذاشتند، اینقدر زندگی های زناشویی درهم و برهم نبود.

14.
یک کلمه ی جدید (کلمه ای از زبانی خارجی که به خوبی به آن تسلط ندارید) یا یک چیز تازه در مورد یک فرهنگ دیگر را یاد بگیرید.

15.
چکی به مبلغ %۱۰ از حقوق ماهانه تان بنویسید و به مؤسسات خیریه هدیه کنید.

16.
هر روز ۳۰ ثانیه برای غالب آمدن بر ترس ها و شجاعانه روبه رو شدن با همه ی موقعیت های زندگیتان دعا کنید. رفتاری مثبت و هدفی مثبت در ذهن داشته باشید. برای کارهای آن روزتان طبق اولویت ها برنامه ریزی کنید. بعد از ۳۰ ثانیه برای تغییر آماده خواهید بود.

17.
از کسی بپرسید، "حالت چطور است" و واقعاً به جوابی که به شما می دهد خوب گوش کنید.

18.
بیست هزار تومان در یک پاکت گذاشته و با عنوان "ناشناس" برای کسی بگذارید که می دانید به آن احتیاج دارد. نیکوکاری بدون اینکه شناخته شوید احساسی فوق العاده در شما ایجاد خواهد کرد. امتحان کنید!

19.
یک اقدام سریع برای محیط زیست بکنید. به پرنده ها غذا بدهید، زباله ها و آشغال ها را جمع و جور کنید و …

20.
یک صبحانه ی عالی برای خود انتخاب کنید (انرژی روزانه ی خود را با یک تصمیم ۳۰ ثانیه ای شروع کنید). کمتر مواد قندی بخورید و بیشتر پروتئین و میوه بخورید و صبحانه ای سالم و مقوی برای خود انتخاب کنید.

21.
اگر خیلی وقت است که درون خانه یا شرکت هستید، بیرون بروید و اجازه بدهید که نور آفتاب روی صورتتان بنشیند. اینکار حالتان را خیلی سریع بهبود خواهد داد.

22.
وقتی کسی از شما تقاضای کمک خواست (کمک مالی)، پاسخ مثبت بدهید.

23.
برای انتخابات ثبت نام کنید. ۳۰ ثانیه برای ثبت نام وقت بگذارید و فرم را پر کنید. با اینکار هر وقت موقع انتخابات شهر یا کشورتان رسید می توانید در این فعالیت مردمی شرکت کنید.

24.
یک دانه بکارید (یا اگر وارد هستید، یک نهال بکارید). تصور کنید اگر میلیون ها آدم روی زمین این کار را بکنند دنیا چه تغییری خواهد کرد.

25.
چراغ اتاقهایی که خالی است را خاموش کنید (لامپ اضافی خاموش). هر ۳۰ ثانیه هم، ارزش دارد.

26.
در سطل زباله ی خانه چند کیسه ی زباله بگذارید تا انواع مختلف زباله ها را جداگانه دور بریزید. شما بازیافت زباله را از همین امروز شروع کرده اید.

27.
یک عادت بدتان را در ۳۰ ثانیه ترک کنید. و ۳۰ ثانیه به ۳۰ ثانیه آن را تکرار کنید.

28.
سی ثانیه بخندید. استرستان فروکش خواهد کرد.

29.
آب بنوشید.

30.
سی ثانیه از هر آنچه که دارید احساس رضایت کنید و همیشه قدردان نعمت های خداوند سبحان باشید.

 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 14 آبان 1391

اسمش را می گذاریم دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد
وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش
وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود
مطمئن می شوم که حقیقیست
هرچند کنار هم نباشیم
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشد...♥ ♥ ♥



نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 10 آبان 1391

مدیریت از بالا به پایین (طنز )


رییس یک کارخانه بزرگ، معاون شیرازی خود را احضار و به او می گوید: "روز دوشنبه، حدود ساعت 7 غروب، ستاره دنباله دار هالی دیده خواهد شد. نظر به اینکه چنین پدیده ای هر 78 سال یکبار تکرار می شود، به همه کارگران ابلاغ کنید که قبل از ساعت 7، با به سر داشتن کلاه ایمنی، در حیاط کارخانه حضور یابند تا توضیحات لازم داده شود. درصورت بارندگی مشاهده هالی با چشم عریان (غیر مسلح) ممکن نیست وبهمین خاطرکارگران را به سالن نهارخوری هدایت کنید تا از طریق نمایش فیلم با این پدیده شگفت آشنا شوند".  
 
 معاون شیرازی خطاب به مدیر تولید آبادانی: "بنا به دستور جناب آقای رییس، ستاره دنباله دار هالو روز دوشنبه بالای کارخانه طلوع خواهد کرد. در صورت ریزش باران، کلیه کارگران را با کلاه ایمنی به سالن نهار خوری ببرید تا فیلم مستندی را درباره این نمایش عجیب که هر 78 سال یکبار در برابر چشمان عریان اتفاق می افتد، تماشا کنند".             
 
 
 مدیر تولید آبادانی خطاب به ناظرلر: "بنا بدرخواست آقای معاون، قرار است یک آدم 78 ساله هالو با کلاه ایمنی و بدن عریان در نهارخوری کارخانه فیلم مستندی درباره امنیت در روزهای بارانی نمایش دهد".    
 
  ناظر لر خطاب به سرکارگر ترک: "همه کارگران بایستی روز دوشنبه ساعت 7 لخت و عریان در حیاط کارخانه جمع شوند و به آهنگ بارون بارونه گوش کنن".       
 
  سرکارگر غضنفر خطاب به کارگران:"آقای رییس روز دوشنبه 78 سالش میشود و قرار است در حیاط کارخانه و سالن نهار خوری بزن و بکوب راه بیفته و گروه هالو پشمالو برنامه اجرا کنه.هرکس مایل بود میتونه برهنه بیاد ولی کلاه ایمنی لازمه




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 10 آبان 1391

خطبه 49 حضرت علی (ع) در نهج البلاغه

«ستایش خداوندی را سزاست که از اسرار نهانها آگاه است ونشان های آشکاری در سراسر هستی بر وجود او شهادت می دهند.هرگز برابر چشم بینندگان ظاهر نمی گردد.نه چشم کسی که او را ندیده می تواند انکارش کند ونه قلبی که او را شناخت می تواند انکارش کند ونه قلبی که او را شناخت می تواند مشاهده­اش نماید. در والائی وبرتری ­از همه پیشی گرفته پس از اوبرتر چیزی نیست.وآن چنان به مخلوقات­نزدیک است که از­او نزدیکتر چیزی نمی تواند باشد.مرتبه بلند او،او را از پدیده هایش دور نساخته ونز­دیکی او با     پدیده ها،او را مساوی چیزی قرار نداده است.عقل­ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته،اما از معرفت وشناسائی خود باز نداشته است»




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 10 آبان 1391

گناه(مرحوم حسین پناهی )

 
 
 
 
 
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391

سه داستان


روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاكم می برند تا مجازات را تعیین کند . حاكم برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . 
ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند . عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟

ملانصرالدین می فرماید : انشاءالله در این سه سال یا حاكم می میرد یا خرم .

نکته :

در یک جامعهء عقب مانده همه مشکلات با مرگ حل میشوند .
------------------------------
روزی دختر برزیلی در آینه مشغول شانه کردن موهای خود بود که دید دیپلمات ایرانی از پشت به او نزدیک میشود. بلافاصله خواست برگردد، که دیپلمات او را تفاوت فرهنگی کرد و گفت:
اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک ترند.
(دیپلمات و علم فیزیک اوپتیک)
-------------------------------------
مردی جیره غذایی الاغ خود را نصف کرد دید الاغ باز هم مثل گذشته کار می کند! باز هم نصف کرد و الاغ باز هم کار کرد !! مرد به طمع افتاد و جیره را قطع کرد الاغ سرش را پایین انداخت و بعد از یک هفته مُرد!a
صاحب خرعزادار خر خود بود و به شدت زاری میکرد .
وقتی دوستان دلداری اش دادند ، در جواب گفت ،
دلم میسوزد که تازه عادت کرده بود چیزی نخورد و کار کند !!!
( این داستان اصلا ربطی به حکایت یارانه ها و ملت نجیب ایران ندارد)!!



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391

نامه رسان (مرحوم بسیج خلخالی)
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
نامه رسان ( مرحوم بسیج خلخالی )  
اشعار
 

نامه رسان

نامه رسان نامه ی من دیر شد

 

کودک ولگرد فلک پیر شد

 

خون به رگ زال زمان شیر شد

 

برده ی بیچاره ز جان سیر شد

 

قاصد وامق بر عذرا رسید

 

دستخط قیس به لیلا رسید

 

نامه ی یوسف به رلیخا رسید

 

نامه رسان خون به دل ما رسید

 

نامه رسان نامه ی من دیر شد

 

کودک ولگرد فلک پیر شد

 

لک لک آواره ی بی خانمان

 

روی چنار آمد و زد آشیان

 

جوجه برآورد زمان در زمان

 

هر نوه اش شد سر یک دودمان

 

نامه رسان نامه ی من دیر شد

 

کودک ولگرد فلک پیر شد

 

نامه ی ما را نکند باد برد

 

یا که فرستنده اش از یاد برد

 

یادگری بر دگری داد برد

 

صید شد اندر ره و صیاد برد

 

نامه رسان نامه ی من دیر شد

 

کودک ولگرد فلک پیر شد




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 7 آبان 1391

گل واژه

گلـواژه های عـالی از انـسان های عـادی‎ !


 کلامی از شیخ بهایی:

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید، مهم نیست این شادی چگونه قضاوت شود.




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 6 آبان 1391

آیا وقت من تمام شد ؟
 
 

یک خانم 45 ساله که یک حمله ی قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود

در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید:

آیا وقت من تمام است؟

خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .

در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد

کشیدن پوست صورت-تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)- جمع و جور کردن شکم .

فقط به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!!!

از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت از اين رو او تصميم گرفت
كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد.

بعد از آخرين عملش او از بيمارستان مرخص شد

در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیلهء یک آمبولانس کشته شد .

وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟

خدا جواب داد : اِاِاِا شمايييييييد نشناختمتون




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 6 آبان 1391

 
مردها

مرد ها سکوت می کنند!!!
نمی توانند وقتی که ناراحت هستند، گریه کنند و بهانه بگیرند!!!
مردها نمی توانند به تو بگویند، منو بغل کن تا آروم بشم!!!
نمی توانند بگویند دلشان می خواهد در آغوش تو گریه کنند!!!
ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند!!!
اما نمی توانند صداشون رو مثل دختر بچه ها کنند و جیغ بزنند و بگویند :
عاشقتم!!
مرد همه این ها را قورت می دهد که بگوید یک مرد است!!!
یک آدم محکم که می تواند تکیه گاهت باشد!!!



 



نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391

باران
 

پنجره را باز کن و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر

ایمان و باران

خوشبختانه باران ارث پدر هیچکس نیست!

"حسین پناهی"




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391

چه زیباست بخاطر تو زیستن

چه زیباست بخاطر تو زیستن…
.
و برای تو ماندن… به پای تو بودن… و به عشق تو سوختن !
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن … !
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست … !
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست … !
چه زیباست بخاطر تو زیستن …
ثانیه ها را با تو نفس کشیدن … زندگی را برای تو خواستن … !
چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن … !
بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی… !
چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت … !
برای با تو بودن و با تو ماندن … برای با هم یکی شدن … !
کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی 
!
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست …!!!!
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد …




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 2 آبان 1391


اى كاش بر قبرت حرم سازیم امامم

بر گنبدت پرچم بیافرازیم امامم

آییم پابوس و تو را زوّار گردیم

ما بى كسان هم لایق دیدار گردیم




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 2 آبان 1391

تفاوت روبببین.........

تفاوت اعتصاب یک زن انگلیسی و فرانسوی با زن ایرانی

یک زن انگلیسی، یک زن فرانسوی و یک زن ایرانی با هم قرار می گذارند که اعتصاب کنند و کارهای خانه را انجام ندهند تا شوهران آنها ادب شوند و در رفتار خود تجدید نظر کنند و بعد از یک هفته نتیجه کار را به یکدیگر بگویند.

یک هفته بعد؛ جلسه زنان برای ارائه نتایج اعتصاب:

زن فرانسوی:

«به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!»

روز بعد خبری نشد، روز بعدش هم همینطور.

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد در اتاق رختحواب. من هم خودم را به خواب زدم تا سینی صبحانه را گذاشت و رفت. بعد هم شب با یک کادو به خانه آمد و زندگی مان کلا تغییر کرد... قرار شد کارهای خانه را با هم انجام دهیم.

زن انگلیسی:

من هم مثل تو. همین حرف ها را با جیغ و فریاد گفتم و رفتم توی اتاقم.

روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم با گل به خانه آمده و چیزهایی که مدت ها بود از او می خواستم برایم خریده. شام به رستوران دعوتم کرد. صبح روز بعد هم خانه را شخصا تمیز کرد و گفت: کاری نداری عزیزم؟ و بعد از اینکه صبحانه را برایم آورد، به سر کار رفت.

زن ایرانی:

من هم عین شما همین حرف ها را زدم و با تهدید سر شوهرم فریاد کشیدم که دیگر خسته شدم.

اما روز اول چیزی ندیدم.

روز دوم هم چیزی ندیدم.

روز سوم هم چیزی ندیدم.

شکر خدا روز چهارم کمی توانستم با چشم چپم ببینم!




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 1 آبان 1391

نامه جالب پسری به پدرش

 

نامه جالب پسری به پدرش

name 2 نامه جالب پسری به پدرش

پدر در حال رد شدم از کنار اتاق پسرش بود . با تعجب دید که تخت

خواب مرتب و همه چیز جمع و جور است . یک پاکت هم روی بالشت

گذاشته شده است و روش نوشته بود (( پدر )) با بد ترین پیش

داوری های ذهنی پاکت را باز کرد و با دستانی لرزان نامه را خواند :

پدر عزیزم ،

با اندوه و افسوس فراوان برایت مینویسم ، من مجبور بودم با دوست

دختر جدیدم فرار کنم ، چون میخواستم جلوی یک رویارویی با مادر و

شما را بگیرم من احساسات واقعی را با نازنین پیدا کردم ، او واقعا

معرکه است ، اما میدونستم تو اون رو نخواهی پذیرفت ، به خاطر

تیز بینی هاش ، خالکوبی هاش ، لباس های تنگ موتور سواریش

و به خاطر اینکه سنش خیلی بیشتر از منه ، اما فقط احساسات

نیست پدر اون ……………………

حامله است ، نازنین به من گفت :

ما میتونیم شاد و خوشبخت بشیم ،اون یک تریلی توی جنگل داره

و کلی هیزم برای تمام زمستون ،ما یک رویای مشترک داریم برای

داشتن تعداد زیادی بچه ، نازنین چشم منو رو به حقیقت باز کرد

که ماریجوانا واقعا به کسی صدمه نمیزند ،ما اون رو برای خودمون

میکاریم ، و برای تجارت با کمک آدم های دیگه ای که توی مزرعه

هستن ، برای تمام کوکایینی ها و اکستازیهایی که میخوایم ،

در ضمن ، دعا میکنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه ،

و نازنین بهتر بشه ،اون لیاقتش رو داره ، نگران نباش پدر ، من ۲۱

سالمه ، و میدونم چطوری از خودم مراقبت کنم ، یک روز ، مطمئنم

که برای دیدار تون بر میگردیم ، اون وقت شما میتونی نوه های

زیادت رو ببینی .

با عشق . پسرت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

پا ورقی :

پدر : هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست ، من بالا هستم خونه

علی . فقط میخواستم بهت یاد آوری کنم که در دنیا چیز های

بد تری هم نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه . دوستت دارم !

هر وقت برای اومدن به خونه امن بود ، بهم زنگ بزنید !




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 22 مهر 1391

اس ام اس های طنز

اس ام اس های طنز ضد حال به خانمها

اس ام اس های طنز ضد حال به خانمها  www.irannaz.com  

فقط برای طنز :  آقایون جو گیر نشن!
 

پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید: کی بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضی گرفته بود
.

.

همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره
.
.
.
یه روز یه دختر دعا می کنه خدایا : من چیزی برای خودم نمی خوام فقط یه داماد خوب و خوشگل نصیب مادرم کن

.

.

.

بهانه ی دخترا: ۱ – فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی خیلی از مرحله پرتی) ۲ – من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی خیلی بد هیکلی) ۳ – من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی دلم یه جا دیگه گیره) ۴ – تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی عجب غلطی کردم با تو آشنا شدم) ۵ – من تو رابطه مون از هیچ کاری دریغ نکردم (یعنی هر غلطی خواستم کردم) ۶ – دیروز یه خواستگار دکتر داشتم (یعنی زودتر بیا منو بگیر )

.
.

مهمه که بتونی دختری رو پیدا کنی که باباش پولدار باشه، دختری که خوش تیپ باشه، دختری که دوستت داشته باشه

ولی مهم تر از همه اینه که این ۳ تا دختر نباید همدیگر رو بشناسن
.

مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد

زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!

مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد

زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد!

از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد

ولی زن همچنان مشغول خرید بود

.
.

فرهنگ لغات زنان : ۱٫ آره یعنی نه ۲٫ نه یعنی آره ۳٫ ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن ۴٫ هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه ۵٫ چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم ۶٫ دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی
.
.
شوهره میاد خونه به زنش میگه:

من برای شام دوستمو دعوت کردم خونه مون

زنش میگه: چرا این کار رو کردی، ببین خونه چقدر بهم ریخته است

ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست

شوهره میگه: میدونم ولی اشکالی نداره

زنه میگه: اگه میدونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟

شوهرمیگه: آخه اون زده به سرش بره زن بگیره

.
.

درخت مکر زن صد ریشه دارد / فلک از دست زن اندیشه دارد!

.
.

سلام ، شنیدم پنج شنبه جشن نامزدیته ، خیلی خوشحال شدم . تبریک میگم.

ستاد پیشگیری از افسردگی دختران دم بخت
.
.
غضنفر به زنش میگه میخوام برای تعطیلات ببرمت دور دنیا

زنش میگه : نه ! بریم یه جای دیگه
.
.
پیامی برای دختران : ز گهواره تا گور دانش بجوی چون از شوهر خبری نیست!

.
.
پسره: من تا ۲۵ سالم نشه ازدواج نمیکنم
دختره: منم تا ازدواج نکنم ۲۵ سالم نمیشه

.

.
.
۷دخترلاغر ۷پسرچاق راخوردند

تعبیر: قحطی شوهر در راه است
.
.
بزرگترین گناه؟ شوهر نداشتن
بزرگترین تفریح؟ شوهر سرکار گذاشتن
بزرگترین کار؟ شوهر تربیت کردن
بزرگترین شگفتی؟ شوهرعاقل دیدن
بزرگترین آرزو؟ داشتن مردی به اسم شوهر

.
.

نصیحت خنگول به پسرش : هیچ وقت زن نگیر به پسرت هم بگو زن نگیره!

.
.
هشدار به دخترهای دم بخت ، دخترهای چینی با مهریه ی کم در راهند… بجنبید.
.
.
دغدغه های پسر جوان :
کار ندارم ، پول ندارم ، سربازی نرفتم ، ماشین و خونه ندارم ، و …
دغدغه های دختر جوان :
لاک ناخونم پاک شده ، مهری سرویس طلا خریده ، دختر خاله ام ماشین داره ، مامان غذای خوب نمی پزه ، عروسکمو هنوز نخوابوندم!

.
.

زن از شوهرش می پرسه: عزیزم ، تو منو دوست داری؟
مرد میگه : خوب معلومه عزیزم ، اگه دوست نداشتم چطور می تونستم هر شب بیام خونه پیشت وقت و عمرم رو تلف کنم!!!

.
.

زنها دو وقت گریه می کنن: وقتی فریب می خورن ، وقتی می خوان فریب بدن.

 

اس ام اس های طنز ضد حال به آقایان

اس ام اس های طنز ضد حال به آقایان www.irannaz.com

 

 

آدما می تونند پسر باشن اما پسرا نمی تونند آدم باشن

::
::

مردها مثل جای پارک (پارکینگ) هستن خوباشون که قبلا اشغال شده بقیشون که مونده یا کوچیک هست یا جلو در مردم
::
::

چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
آخه زنها از مغزشون  استفاده میکنن
::
::

حرفی نیست که زن ها کودن هستند،اما انها برای این اینطور افریده شده اند که بتوانند با مردها برابری کنند!!
::
::

[ زی ذی نامه ]
الهی ! به‎ ‎مردان درخانه ات.  به آن زن ذلیلان فرزانه ات .
به آنانکه در بچه داری تکند. یلان عوض کردن پوشکند .
به آنانکه باذوق وشوق تمام . به مادرزن خود بگویند : مامان .
به آنانکه  دامن رفو میکنند. زبعد رفویش اتومیکنند.
به آن قرمه سبزی پزان قدر . به آن مادران به ظاهرپدر .
الهی ! به آه دل زن ذلیل .  به آن اشک چشمان ممد سبیل !
که ما را براین عهد کن استوار! ازاین زن ذلیلی مکن برکنار.

::
::

بچه از باباش میپرسه بابا تو بهشت زن ها از شوهرشون جدا زندگی میکنن یا با هم هستن ؟ بابا میگه  بچه جون اگه زن ها با شوهرشون یه جا باشن که دیگه اونجا بهشت نمیشه !!

::
::
قلب دخترامثل قبرستونه هرکی به اونجاپامیذاره دیگه نمیتونه برگرده اماقلب پسرامثل هتل ۵ستاره است معلوم نیست کی میادکی میره

::
::
گفت مردی به همسرش روزی…. من بمیرم چگونه خواهی زیست؟ گفت: از چند و چون آن بگذر…. تو بمیری برای من کافیست

::
::

مردها ۳ تا آرزو دارند:

۱) اونقدر که مادرشون میگه، خوش تیپ باشن

۲) اونقدر که بچه شون میگه، پولدار باشن

۳) اونقدر که زنشون شک داره ، زن داشته باشن

::
::
زن خودش را خوشگل می کند چون خوب فهمیده که چشم مرد، تکامل یافته تر از مغز اوست!(دوریس دی)

::
::
قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد

::
::
اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه؟؟؟ ۱- بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد) ۲- ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد ۳- شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد پس به این نتیجه می رسیم که: پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای تمدن

::
::
همسر یه تاجر به شوهرش میگه: هر وقت تو میری سفر من عصبی میشم.
شوهرش میگه : غصه نخور عزیزم ، من خیلی زودتر از آنی که تو فکر میکنی برمیگردم.
زن میگه : خوب همین عصبیم میکنه دیگه!

::
::

می گن مردهای مجرد کمتر از مردهای متاهل عمر میکنند ، اما مردهای متاهل بسیار بیشتر از مردهای مجرد آرزوی مرگ می کنند.
::
::

مرد : قسم می خوری که منو به خاطر پولهام دوست نداری؟ زن : هزار تومن بده تا قسم بخورم!

::
::

چرا مردها از زنهای خوشگل بیشتر از زنهای باهوش خوششون میاد؟
چون قدرت چشمهاشون بیشتر از قدرت مغزشونه
::
::

پسر:خیلی دوست دارم تو چی؟دختر:اگه دوستت نداشتم بهت زنگ نمیزدم که بگم از این ساعت به بعد بیرون نری اخه نمیخوام از دستت بدم الان ساعت جمع اوری ‍‍زباله هاست
::
::

زن: اگه امشب نیایی بریم خونه مامانم دیگه منو نمی‌بینی! مرد: برای چی؟ زن: واسه اینکه چشمهاتو درمی‌آرم!
::
::

ببین خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده میکنند ولی زنها از سی هزار کلمه . دیدی؟ ثابت شد شما زنها بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟ خانم : هیچ هم همچنین چیزی نیست . فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره …! ببخشید چی گفتی؟؟
::
::

بهترین انتقام از زنی که شوهرتون را از چنگتون در آورده چیه؟
بذارین شوهرتون مال او?زن بمونه
::
::
فرق بین یک مرد باهوش و هیولای لاک نس چیه؟
هیولای لاک نس تا به حال چند بار دیده شده

::
::

فرق یک مرد با یک گربه چیه؟
یکیشون یه موجود دله است که بی چشم و روئه و براش مهم نیست که کی بهش غذا میده ، اون یکی یه حیوان ملوس خانگیه
::
::

فرق باطری با مرد چیست؟ باطری اقلا یک قطب مثبت داره ولی مرد هیچ چیز مثبتی نداره
::
::

فالگیر : فردا شوهرتون میمیره
زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟
::
::

وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده
::
::

انواع مرد: اروپایی:یه زن داره یه دوست دختر(زنشو بیشتر از دوست دخترش دوست داره) امریکایی: یه زن داره یه دوست دختر(دوست دخترشو بیشتراز زنش دوست داره) ایرانی:یه زن داره سی تا دوست دختر(ننه اش رو از همه بیشتر دوست داره)

زن خوب تو دنیا مثلا دایناسوره که نسلش منقرض شده ، ولی مرد خوب مثل سیمرغ ، که از اول هم افسانه بوده
::
::
چرخه ی زندگی مردهای امروزی: بچگی : مامان ذلیل جوانی: دوست دختر ذلیل میان سالی: زن ذلیل پیری: بچه ذلیل مرگ: ذلیل مرده
::
::

شباهت آقایون با آگهی بازرگانی چیست؟ شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیزی برای زمانی بیش از ۶۰ ثانیه دوام نمی آورد
::
::

با شوهر خود نیز مثل‌ یک کتاب‌ رفتار کنید ، فصلهای‌ خسته‌ کننده‌ آن‌ را اصلا نخوانید . (( سونی‌ اسمارت ))
::
::

تفاوت قلب دختران و پسران! قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد
::
::
لیلی شدم مجنون شدی ، شیرین شدم فرهاد شدی ، حوا شدم بعید میدونم آدم بشی .
::
::

از یه دختر می‌پرسن: چرا شما به پسرا میگین BF؟ میگه: آخه مخفف کلمات: بدبخت فلک زده است!
::
::

می دونید سریعترین راه به چنگ آوردن قلب یک مرد چیه ؟ پاره کردن سینه اش با یک کارد آشپزخانه
::
::

مواد لازم برای درست کردن مرد:مواد خود را حرام نکنید… مرد ها درست شدنی نیستند
::
::

دقت کردید که همه چیزهای خوب خانم هستند: خورشید خانم، پروانه خانم، مهتاب خانم! اما همه چیزهای بد آقا هستند: آقا دزده، آقا گاوه، آقا گرگه!!!
::
::

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟

 

 




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 22 مهر 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.